کد مطلب:134050 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:171

حجر عزیز کشته می شود
حجر بن عدی كه از شخصیتهای بزرگ و از دوستان با وفای علی علیه السلام بود در كوفه مسكن داشت و همواره با استاندارانی كه آلت اجرای مقاصد شوم خلفای ستمگر بودند سخت در مبارزه و پیكار بود و در برابر قانون شكنیها و خلافكاریهایشان آشكارا اعتراض می نمود تا آنگاه كه نوبت به زیاد ابیه رسید، آن سفله ی پشت نهاد زمانی كه حاكم كوفه گشت همانند سلفها و گذشتگان ستم پیشه خود خویش را در برابر مردی تیردل و آشتی ناپذیر مواجه دید و از شهامت و صراحت لهجه و جرأت او سخت نگران و در رنج بود تا بالاخره تصمیم گرفت از حجر به معاویه شكایت كند، حكومت شام كه در انتظار چنین بهانه ای نشسته بود تا بتواند آن پاك مرد با فضیلت را از میان بردارد دستور دستگیری و بازداشت او را صادر كرد زیاد بن ابیه پس از مشكلات فراوان و رنجهای بسیار توانست حجر و یازده تن از یارانش را دستگیر نموده و بسوی شام بفرستد هنگامی كه خبر دستگیری و اسارت حجر به معاویه رسید دژخیمی را با جمعی فراوان از جیره خواران و بندگان خود بسوی آن اسیران


آزاده فرستاد، آنها در محلی بنام (مرج عذرا) حجر و یاران او را ملاقات كردند، دژخیم ناپاك پس از آنكه سخنان ناروائی كه شایسته ی وی و ارباب او بود به حجر گفت او و اصحاب او را اینگونه تهدید كرد: «امیرالمؤمنین معاویه بمن فرمان داد تا تو و اصحاب تو را با تیغ سر از تن برگیرم الا آنكه از كفر خود (!!) بازگشت كنید و علی را لعن نمائید و از او برائت جوئید! اما در پاسخ چه شنید؟

«قال حجر و جماعة ممن كان معه: ان الصبر علی حر السیف لأیسر علینا مما تدعونا الیه ثم القدوم علی اللَّه و علی نبیه و علی صفیّه أحب الینا من دخول النار. [1] .

یعنی حجر و یاران او گفتند شكیبائی و صبر بر تیزی شمشیر برای ما آسان تر است از آنچه كه شما ما را بدان می خوانید سپس ورود بر خداوند و بر پیغمبر او و بر صفی و برگزیده اش (علی) نزد ما محبوب تر است از آنكه در آتش داخل شویم».

آنها با گفتن این پاسخ تصمیم خود را گرفتند و عزم خویش را بر شهادت جزم كردند حجر و پنج تن از یاران باوفای او كشته شدند و سرهای نازنین و مقدس این مردان خدا را برای خشنودی معاویه فرزند هند جگر خوار، نزد وی بردند. این خبر جانسوز با سرعت در سراسر كوفه و حجاز انتشار یافت. «حجر و یاران او را كشتند»!!!


خبر شهادت حجر بن عدی و پنج تن از آزاد مردان عصر وی اثر عمیق و سوزناكی در دلها گذارد، و از نهاد مخالف و موافق آههای جانسوزی برخواست.

مسعودی درباره ی حجر می نویسد:

«هو أول من قتل صبرا فی الاسلام» [2] .

یعنی حجر اول كسی است كه در اسلام با قتل صبر كشته شد [3] .

حسین بن علی علیهماالسلام ضمن نامه ای كه به معاویه می نویسد و وی را نسبت به بیدادگریها و جنایات و خیانتهایش سخت مورد نكوهش قرار می دهد، داستان شهادت حجر بن عدی و یاران او را با سوز و گداز فراوان یاد می كند. در این نامه هر چند قسمتهای دیگر از خلافكاری های معاویه هم برشمرده شده و باید بعضی از قسمتهای آن به مناسبت بحث های آینده درج گردد، اما بخاطر آنكه لطف خاص و عظمت مطالب آن بزرگوار، در این نامه همچنان محفوظ بماند از تقطیع آن خودداری كرده و قسمتهای دیگر آنرا هم (كه درباره ی شهادت حجر نیست) در اینجا نقل می كنیم، مهمترین قسمت های این نامه چنین است:

«.... أولست قالت حجر و اصحابه العابدین المخبتین الذین كانوا یستفظعون البدع و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر؟! فقتلتهم ظلماً و عدواناً من بعد ما اعطیتهم المواثیق الغلیظة والعهود المؤكدة جرأة علی اللَّه و استخفافاً بعهده، أولست بقاتل


عمر و بن الحمق الذی اخلقت و ابلت وجهه العبادة فقتلته من بعد ما اعطیته من العهود ما لو فهمته العصم نزلت من سقف الجبال، أولست المدّعی زیاداً فی الاسلام فزعمت انّه ابن ابی سفیان و قضی رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله و سلم: ان الولد للفراش وللعاهر الحجر ثم سلطته علی أهل الاسلام یقتلهم و یقطع ایدیهم و أرجلهم من خلاف و یصلبهم علی جزوع النخل. سبحان اللَّه یا معاویة! لكانك لست من هذه الامة و لیسو امنك. و اعلم ان اللَّه لیس بناس لك قتلك بالمظنة و أخذك بالتهمة و امارتك صبیّاً یشرب الشراب و یلعب بالكلاب ما أراك الّا و قد أو بقت نفسك و أهلكت دینك و أضعت الرّعیة.... [4] .

یعنی (ای معاویه) آیا تو نیستی كشنده ی حجر و یاران او؟! آنهائی كه عبادت خدا می كردند و (به اتكاء خدا) دارای طمأنینه و سكون نفس بودند، آن مردانی كه از بدعت ترس و هراس داشتند و امر بمعروف و نهی از منكر می نمودند. پس تو كشتی آنها را از راه ستم و عداوت بعد از آنكه به آنها اطمینانهای شدید و پنهانی پی درپی دادی (كه به آنان آزار نرسانی) تو آنها را كشتی در حالیكه با این عمل در برابر خدا جرأت نمودی و پیمان او را سبك شمردی آیا تو نیستی كشنده ی عمرو بن حمق؟! آن كس كه عبادت صورت او را كهنه و فرسوده ساخت، تو او را كشتی بعد از آنكه به او پیمانهائی دادی كه اگر آن پیمانها را به آهو می دادند و او درك می كرد (مطمئن می گشت) و از فراز كوهها پائین می آمد. آیا تو نیستی


كه زیاد را در اسلام ادعا نمودی و گمان كردی كه او پسر ابوسفیان است؟! با اینكه پیغمبر خدا (ص) حكم كرد و فرمود فرزند متعلق به فراش است و برای زانی و فاجر حجر است. سپس مسلط ساختی او را بر اهل اسلام، آنها را می كشد و دست و پای آنها را از خلاف [5] قطع می سازد و آنان را بر بالای چوبه ها میكشد. سبحان اللَّه (شگفتا) ای معاویه (آنچنان با مسلمانان رفتار میكنی كه) گویا از این امت نیستی و این امت از تو نیستند

... بدان ای معاویه خداوند ترا فراموش نمی كند (اینكه) مردم را با گمان میكشی و آنان را با تهمت دستگیر می سازی و بچه ای (یزید) را بر مردم امارت و حكومت می دهی كه شراب می نوشد و با سگ بازی می كند (ای معاویه) من نمی بینم ترا مگر آنكه خود را بهلاكت افكندی و دینت را فانی ساختی و اجتماع اسلامی را ضایع و نابود نمودی...»

آری كشتن حجر بن عدی آن آزاد مردی كه ستمگریها و خیانتهای معاویه و عمال وی را بر ملا می ساخت و از آشكار ساختن شیفتگی و علاقه ی شدید خود نسبت به علی مرتضی علیه السلام و خاندان پاكش هیچ گونه ترسی بخود راه نمیداد.

نه تنها شخصیتی آسمانی چون حسین بن علی علیهماالسلام را سخت غمگین و سوخته دل ساخت بلكه افرادی مانند حسن بصری را كه حتی در برابر


حكومت های بیدادگر هم وضع مبهمی داشتند به ناله درآورد، این مرد (با آنكه از نظر عقائد و روش صحیح اسلامی مستقیم نبود) درباره ی زاده ی بوسفیان گفتاری دارد كه جالب و در خور اهمیت است در این گفتار حسن بصری چهار گناه ی و خیانت عظیم برای معاویه می شمرد كه یكی از آنها داستان حجر و شهادت وی بدست آن ناپاك است بصری در این گفتار از شهادت حجر یاد می كند اما یادی تؤم با ناله و آه كه در خلال آن می توان موقعیت و نفوذ معنوی و عمیق حجر را در بین تمام طبقات (حتی در فردی مانند بصری) بخوبی دیدار كرد اینك متن گفتار حسن:

«چهار خصلت در معاویه بود كه اگر نبود در وی مگر یكی از این چهار، هر آینه او را بهلاكت می رساند.

یك- با شمشیر، خود را بر این امت تحمیل كرد تا بالاخره حكومت را در دست گرفت بدون آنكه با مسلمین مشورت نموده باشد! با اینكه در بین امت باقی ماندگان از اصحاب پیغمبر و مردان با فضیلت بودند!

دو- فرزندش (یزید) را به جانشینی از خود برگزید با آنكه همیشه مست و مخمور بود و لباس حریر می پوشید و طنبور مینواخت.

سه- زیاد را برادر خود خواند و وی را فرزند ابوسفیان نامید با آنكه پیغمبر خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود فرزند متعلق به فراش است و برای زانی و فاجر سنگ.

چهار- كشتن او حجر و اصحاب حجر را پس وای بر وی از حجر و باز هم وای بر وی از حجر و اصحاب حجر». [6] .


كشتن حجر بن عدی و اصحاب او یعنی آزادمردان و زبان های گویان اجتماع یكی از برنامه های ننگین حكومت معاویه بود، معاویه می خواهد زمینه ی كشور را از هر نظر برای اجرای مقاصد شوم و پنهانی خود آماده سازد و برای رسیدن به این اهداف شیطانی و كثیف حتماً باید اجتماع را از مردانی كه تحمل ستمگریها. و خودسری ها و خلافكاری های وی برای آنان غیر ممكن است خالی سازد، به دنبال اجرای این فكر بود كه معاویه دست خود را به خون مردان خدا آغشته ساخت و حجر و یاران آزاده ی او را تنها به جرم حق گوئی و آزادگی به شهادت رساند.


[1] ناسخ التواريخ حالت حضرت سيدالشهداء (ع) صفحه ي 176 جزء اول چاپ تهران سال 1336 شمسي.

[2] مروج الذهب ج 2 صفحه ي 54 چاپ مصر سال 1346.

[3] قتل صبراً اي حبس علي القتل حتي بقتل، المنجد ماده صبر.

[4] الامامة و السياسة. اين قتيبة صفحه ي 285 چاپ مصر سال 1422 هجري.

[5] لا قطعن ايديكم و ارجلكم من خلاف اي مخالفة بان يقطع من كل شق حرفاً اي يده اليمني و رجله اليسري ليبقي في العذاب- مجمع البحرين ماده خلف.

[6] كامل ابن اثير ج 3 صفحه ي 245 چاپ مصر سال 1301.